سخنان آيت الله عيسى قاسم به مناسبت عيد غدير خم – 18 مرداد 1399
اسلام و امامت
اسلام این نکته را به ما می آموزد که جز با وجود امامی که هموزن خود اسلام باشد، امکان بقا ندارد و هر آنچه از وزن آن امام بکاهد، از وزن اسلام نیز میکاهد.
این را بدلایل مختلف میگویم. (فی المثل) طرحی موفق برای ساخت یک بناء در صورتی که مجری آن ناتوان باشد، با شکست مواجه خواهد شد. چه مجری آن فهم درست نداشته باشد، چه اجرا را خوب نداند یا بخواهد کار را خراب کند، یا توجهش به کار اندک باشد و یا به هر دلیل دیگری که در کار نقص ایجاد کند.
انتخاب و اراده خداوند با حکمتش تعارضی ندارد، و چه حکمتی هست در واگزاری امامت دین نجات بخش از طرف حضرت حق به فردی که باعث از دست دادن ارزش والای دین میشود ودر توان ایشان نیست محقق کردن هدف متعالی دین وچه بسی که به آن ضرر هم وارد کند؟ حاشا که خداوند عزوجل چنین کند.
اگر ابلاغ و آموزش دین و تربیت مردم و ایجاد حکومت در میان آنها به دست پیامبری یا امامی ناقص بیفتد، کمال اسلام حفظ نخواهد شد و این، به زمان و مکان ارتباطی ندارد.
و کسی نمیتواند بگوید که حفظ نظری اسلام و محقق ساختن اهداف والای آن و نجات بشریت از شقاوت در دنیا و آخرت، با امامت یزید بن معاویه و امثال او ممکن است. درست این است که گفته شود حفظ کامل اسلام و رسیدن آن به همه اهدافش و ظهور کمالش با امامانی در هر دو سطح نظری و عملی، در همه شرایط، منوط به وجود امامی در قد و اندازه اسلام، والا، با صداقت، با اخلاص و معصوم به عصمت اسلام است.
اسلامی که در زمان غیبت امام معصوم، نزدیکترین فرد به او در علم، هدایت، اخلاص، عدالت، و تقوا و درست کردارترین فرد در تجسیم امام را متعهد مسئولیت امامت گرداند، میتواند بهترین مردم را بسازد و آنها را ترقی دهد و به غنیترین، وسیعترین، بالاترین و هدایتمندترین زندگانی برساند، هرچند که موفقیت تمام و کمالی که بر عهده اسلام گذاشته شده است منوط به عهدهدار بودن این هدایت توسط ولی امر اصلی است که همان امام معصوم علیه السلام است.
آغاز همه مشکلات امت از دیروز و امروز، حاکمانی هستند که حق الهی را نمیشناسند و از او نمیهراسند و برای دین بر حق او، ارزشی قائل نیستند. نه آنها از خداوند راضی اند و نه خداوند از ایشان راضی است و از انجام محرمات ابایی ندارند. یزید بن معاویه، یکی از چنین حاکمان بسیار زیادی است که در گذشته و امروز زیستهاند.
امامتی که خداوند متعال به پیامبرش عطا کرده، پیامبری که از روی هوای نفس سخن نمیگوید و کاری را جز برای رضای خداوند سبحان انجام نمیدهد تا اینکه خداوند متعال به اطاعت مطلق از ایشان امر فرمود، زیرا او هیچ کار باطلی انجام نمیدهد و به باطل امر نمیکند و جز حق از او صادر نمیشود (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ، فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا) – الآية 59/النساء، اگر بر دوش غیر معصوم گذاشته شود که امر و نهی و حکومت و سیاستش از وجوب اطاعت استثنا شود، چنین فردی امام بدون امامت و ولی بدون ولایت خواهد بود. انسانی بیاثر که نه امور امت به او راست میگردد نه امر جماعتی.
اما اینکه خداوند عزوجل، اطاعت از امام جاهل فاسق و کسی که مردم نمیتوانند درستی فهمش از دین، امانتداری و ثبات ایمانش را تضمین کنند، در حد اطاعت از پیامبر معصومی واجب گرداند که علمش، راستیاش، امانتداریاش و عدم انحراف ویاز حق ولو به اندازه یک تار مو بر همگان مبرهن است، چنین وصلهای به خداوند عزوجل و حکمت و کمالش نمیچسبد ونمی توان به او نسبتش داد.
آیا کسی که برای قوامِ ولایتِ امرِعظیمِ امامتِ مردم چیزی جز شمشیر و سرکشی ندارد، یا امامت را پدرش به او سپرده و عطا کرده یا اینکه حکومتش را با حمایت و برای عشیرهاش بدست گرفته و یا حتی با آرای مردم یا ملتش به دست آورده، میتواند امام بر حقی بر اساس علم الهی باشد؟ و آیا به این جهات می توان این اعتبار را به او داد و یا به او این وزن و جایگاه تکوینی جدید را که نداشته است بخشید؟ و همه نقاط سلبی او را به ایجابی تبدیل ساخت و سستی او را به استقامت، ضعفش را به قدرت، جهلش را به علم و فسقش را به عدل و عصمت تبدیل نمود؟
آنچه مطلوب از امامت است، این است که اندیشهای مستدام، نفوسی سر به راه، همتهایی بلند، مردمی مطیع امر خداوند، امتی میانهرو، شرایط روانی و اجتماعی درست، برادرانی ایمانی و عملی کریمانه و پیشرفت همه جانبه در همه امور پسندیده که سعادت مردمان را در دنیا و آنها را برای کسب سعادت اخروی را یاری دهد.
امامتی که صرفا بر مبنای اعتباری (واگذاری) حاصل شده باشد، نمیتواند هیچ یک از اهداف واگذار شده به امام برحق در اسلام را محقق سازد و یا ذره ای از عطایای رحمتِ امامت را نیز به رسول خدا (ص) ببخشد.