“هيهات منا الذلة” : آيت الله شيخ عيسى قاسم


مقدمه
کلام “هیهات منا الذلة” که فرموده امام حسین علیه السلام است یکی از مهمترین پیام های کربلاست که مایه مرام و مسلک حسینی را در رویارویی با طاغوت یزیدی معین می کند به همین دلیل توجه و جهت گیری آیت الله عیسی احمد قاسم حول محوریت این شعار جاودان است چرا که از نظر ایشان این کلام آنگونه که برخی تصور می کنند منحصر به میدان مقابله سیاسی نیست بلکه پهنای این کلام تمام میدان های زندگی انسان را در برمیگیرد از ساحت درون انسان گرفته که مشتمل بر قوای شناخته شده عقل، غضب، شهوت و وهم در علم اخلاق است تا ساحت خانواده و جامعه و نیز درون و بیرون خانه همه و همه را در بر میگیرد و به جهاد سیاسی بین حق و باطل منتهی نمی شود.
این شعار در اندیشه ایشان فضایی آکنده از مفاهیم گسترده ای است که مومنین امروز نیازمند آن هستند تا احساسات و فکر و فرهنگ خود را از آن سرشار کنند تا با این مفاهیم با تمام چالش های میدان های اساسی مختلف مقابله کنند.
این مقاله که حاوی یکی از مهم ترین سخنان ایشان در مورد این شعار جاودان است به بررسی ابعاد این شعار در قرآن کریم و سنت می پردازد همانطور که چالش های حاصل از سازمان های رسمی دغلکار را در پیشاروی امت اسلامی بررسی میکند و از این طریق برایمان یک چشم انداز جامع با اسلوبی رسا و جذاب در راستای حضور پرنقش و پرشور این شعار در فکر و سلوک و عملمان فراهم می کند
مرکز مقاومت فرهنگ و رسانه

“هیهات منا الذله” جزء و مایه اساسی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین
هیهات منا الذلة
سخن در مورد کلامی از امام حسین علیه السلام است که آن را بسیار تکرار می کنیم و آن “هیهات منا الذلة” است. این کلام به معنای این است که هیچ ذلت و خواری در مقابل چیزی مگر پروردگار تعالی وجود ندارد، بله با این وجود احترامی وجود دارد و طاعتی که از جانب پروردگار تعالی اذن داده شده است، نیز انتظامی که دین به آن امر میکند، یا مراعات و ضرورت هایی که اسلام در ان ها اذن داده است و اینها امور جایزی است که هر مومن ممکن است آنها را انجام دهد لکن به معنای ذلت نیست و ذلت دورترین چیز از مومن است
“هیهات منا الذلة” کلامی است که فکر توحیدی آن را لازم کرده و به دنبال دارد و یک کلام سطحی نیست، امری گذرا در زندگی انسان مسلمان نیست که تاثیر کمی بر قلب او بگذارد بلکه کلامی است که از جانب فکر موحدانه و احساسات آن و نیز اخلاق پرورش یافته در سایه این فکر وتربیت مبنی بر آن و نیز روحیه هدایت یافته و اراده پولادین حاصل از آن القا می شود . همه اینها بر مومن واجب میکند بلکه از درون او می جوشد که با رضایت و اطمینان و عشق بگوید: “هیهات منا الذلة”.
“هیهات منا الذلة” وجودبخش اساسی از اجزای شخصیت ایمانی است طوری که ممکن نیست فاقد آن باشد و در واقع جز حقیقت این کلام چیز دیگری در عقاید ایمانی رویش نمی کند و لذا ممکن نیست که در آن چیزی از ذلت سربرآورد. در اسلام نه ذلت است و نه پستی، نه تکبر است و نه زورگویی بلکه در آن عزت و کرامت و شهامت و مناعت طبع است.
مسلم بن عقیل علیه السلام در سخت ترین اوضاع ذلت ظاهری بود در حالی که اسیر پیشاروی ابن زیاد ایستاده بود و هیچ یاوری نداشت و بین او و مرگ لحظاتی بیش فاصله نینداخته بود و خون از تمام بدنش به شدت جاری شده بود لکن عزت ایمانی او هرگز ضعیف و سست نشد و مردی استوار و راسخ باقی ماند و هیچ گونه نرمی و خضوعی از خود نشان نداد و کلامی ناشی از ضعف از او پدیدار نگردید.
حسین علیه السلام در حالی که بسیار مصیبت زده از سپاه امویان بود و در فضایی که بسیار ترسناک بود گرفتار گشته بود و تمام شمشیرها و نیزه ها و تمام اىوات جنطي او را تهىدید به مرگ می کرد و بلکه قضیه به این منتهی نمیشد و به زودی سرش بر سرنیزه ها آویخته می شد، خیام میسوخت و زنان اسیر می شدند، تمام یاوران خود را از دست می داد، تمام دوستان او از بهترین های اهل دنیا سر بر خاک قبر فرو میگذاشتند و جنگ به نفع دشمن بدسرشت بی رحم تمام میشد ولی با همه اینها از تمامی این مسائل چیزی به قلب او که اثری از ذلت و پستی به جای گذارد نفوذ نکرد.
حضرت امام سجاد علیه السلام در حالی که بسته به غل و زنجیر و اسیر به دست دشمنان در زیر تازیانه دشمن بود و از طرف دیگر زنان با عزت و کرامت و وقار و عفیفه حرم در معرض اسارتی که تصور آن را نمی کردند بودند ولی وقار و والامنشی آنان همان وقار و والامنشی پیشین بود، عزت همان عزت قبل از اسارت بود و کرامت نیز چنین، اعتماد به نفس ایشان همچنان قوی و فولادین ماند و نرم نشد و قافله اسرا به خوبی میدانست که آنان بزرگترین اشخاص در دنیا هستند. با این احساس بودند و خود را با این احساس و نیز با احساس کرامت و شهامت نیرومند می ساختند.

آن چه ذلتی است که وجود حسین علیه السلام از آن پاک و منزه است؟
آن چه ذلتی است که وجود امام حسین علیه السلام و هر فرد عزیزی که در خط اوست از آن منزه است؟
همانگونه که سابقا ذکر شد در حماسه حسینی مسائلی دیده میشود از جمله نبود یاور، کثرت دشمن و پلیدی تصرفات او و شکستی قطعی که این دشمن بر اساس شواهد موجود در عاشورا و لحظه جنگ امام حسین را به آن تهدید کرده بود، او را به آویخته شدن سر بر نیزه تا سایر مصائب و فجایع که در انتظار خانه بلندمرتبه بلند آوازه تهدید کرده بود.
آیا با این وجود می توان ضعف خارجی یا پایین دست بودن از نظر ظاهری امام حسین را انکار کرد خیر، حسین علیه السلام به تمام اسباب شکست احاطه شده بود اما جان او هرچه قدر به دیدار پروردگار تعالی نزدیک می شد احساس عزت و کرامت و سربلندی و بزرگی بیشتر می نمود.
پس دو نوع ضعف و زبونی وجود دارد: ضعف درونی و ضعف بیرونی، ضعف و ذلت بیرونی میتواند از خارج بر انسان تحمیل شود اما ضعف و ذلت داخلی چیزی است که تو آن را انتخاب می کنی و ضعف و زبونی خارجی در آن در شریعت نظر شده که در ادامه ذکر می شود
ذلت بیرونی شناخته شده است ولی ضعف و ذلت درونی چیست؟ اینکه خودت را در مقابل هر خواسته و یا ترسی کم و ارزان بشماری اینکه از اطمینان برخاسته از ایمان خود، از انسانیتت مقابل هر شرایطی دست بکشی، اینکه در نگاه خودت به حساب نیایی، زیرا تو در این صورت دیگر مالک نیروی کافی برای از بین بردن حریف خود نیستی، هرکسی که لحظات سختی یا لحظه ای از لحظات امتحان و بلا به سرغ او آید در حالی که احساس بی وجودی کند و احساس عزتمندانه خود را از دست دهد او ذلیل حقیقی است در حالی که عزت درونی که در مقابل این ذلت درونی است هرگاه برای انسانی به وجود آید دنیا نمی تواند مالک او شود یا حال درونی او را تغییر دهد همانگونه که انبیا و پیامبران و پیشوایان راستین اینگونه بوده اند.
ذلت پایه و اساسی دارد و عزت نیز اساس دیگری، اساس ذلت ضعف است و اساس عزت قوت است، ذلت درونی مگر از ضعف درونی نیست و ذلت بیرونی مگر از ضعف بیرونی، عزت درونی نیز برای شخصی که کنترل نیروی درونی را وانهاده فراهم نمی شود و این چیزی نیست که در حالتی از حالات برای انسان یا امتی که در طلب اسباب آن کوتاهی نموده است در بیرون فراهم شود.

شرع ما در مورد ذلت یا عزت چه می گوید؟
شرع ما در مورد ذلت یا عزت چه می گوید؟ شرع ذلت درونی را مطلقا حرام نموده است زیرا امری اختیاری است حتی اگر انسانی به دلیل فشاری از خارج خودش را فاقد عزت داخلی یافت این مساله نیز به دلیل مقدماتی است که ناشی از فعل خود او و کوتاهیش است و لذا معذور نیست. اگر انسان خودش را به صورت ارزشمند و والایی تربیت مینمود در حالی که قلبش به منبع نیروها متصل بود هرگز شرایطی که عزت او را از بین ببرد و در او ذلت به وجود آورد حاصل نمی شد، گاه شرایط سخت بیرون انسان بیشتر شده و طغیان میکند اما آن نفسی که به پروردگار تعالی متصل باشد، مومن به او باشد، قصد او نموده باشد، عمر در یاد او گذرانیده باشد، هیچ شرایطی که او را در هم شکند و قلب او رام آن گردد وجود ندارد.
پس شرع ذلت درونی را حرام می شمارد و در مقابل عزت درونی را فریضه می داند و بر این اساس نفوس را بر خلاف ذلت بنا می کند و هرگاه که نفسی به ذلت افتاد روشی برای خلاصی او ارائه می دهد. در مورد این روش شرع نسبت به ذلت بیرونی میتوان گفت شرع از اینکه انسان خود را اختیارا در این ذلت وارد کند منع میکند در حالی که این نوع ضعف در بسیاری از موارد با وجود اختیار در مقدمات آن به وجود می آید در واقع امتی که در خودسازی کوتاهی کند و نیز در تحصیل اسباب قوی شدن که اساس عزت است و در مقابل راه ضعف پیش گیرد، در حالتی از تنبلی و بی نشاطی به سر برد و راحت طلب باشد این امت در حقیقت راه ذلت را انتخاب نموده است. البته ممکن است امتی بدون اینکه مقصر باشد شکست بخورد اما در بسیاری از موارد شکست و ضعف امت ها و سپس ذلت آن ها به سبب نوعی کوتاهی است. آنچه که یک امت قوی، استوار و محکم می سازد هرگز ویران نمی شود همانطور که اسلام اینگونه است، اسلام جامعه را از پستی ها بلکه از اسفل السافلین نجات می دهد تا اورا بالا ببرد و قوی و سربلند و باعزت و کرامت گرداند. هیچ راهی غیر از قوی شدن برای عزت نیست، نیرو و قوه درونی از طریق ارتباط به پروردگار تعالی و نیز خودسازی و ریاضت کشیدن با سختی ها و با تامل و تفکر در ارزش دنیا و آخرت و نیز ارزش آنچه که انسان به دست می آورد حاصل می شود پس هنگامی که نگاه با ارزش انسان به پروردگار و هدفش عمیق گردید، جان و آخرت او عزیز گشت و انسان به کرامت خود نگاه کرد می توان گفت تمام این مسائل خاستگاه احساس عزت و بی نیازی و بلکه خود عزت و کرامت است، این است عزت درون. ذلت درون نیز از در پیش گرفتن عکس راه مذکور است.
به زودی گفته می شود که چه کسی در بالاترین عزت برونی است و در عین حال فاقد عزت درونیست و در مقابل چه کسی به دست دشمن خود اسیر است و هیچ امر بیرونی به دست او نیست تا راهی را برای خود انتخاب کند اما تمام وجودش فخر و مباهات و احساس عزت و کرامت است و در جلاد و زندانبان خود پستی و فرودستی را می بیند، این دو فرد با این تفاوت ها وجود دارند.
هنگامی که اختیاری جز قبول یکی از دو ذلت درونی و بیرونی نداشته باشی شرع به چه حکم می کند؟ این اضطرار بر تو شرعا کوتاه آمدن از عزت و قبول ذلت بیرونی و احتفاظ بر عزت درونی را فرض و واجب می کند. در واقع وقتی که میتوانی از نزدیکان حاکمی ظالم باشی و با از دست دادن دین و حتی خودت و با قطع ارتباط به پروردگار جایگاهی که میلیون ها آن را در رویا می بینند به دست آوری و یا میتوانی ارتباط و اتصال خود به الله تعالی و جایگاه انسانی خود را حفظ کنی و برای غیر پروردگار خضوع نکنی در حالی که باید جانت را از دست بدهی و اسیر و ذلیل به دست زندان بان و جلاد باشی، بر سر این دو راه بر توست که ذلت بیرونی را اختیار کنی.
و امام حسین علیه السلام در این جایگاه ایستاد در مقابل او یا ذلت بیرونی، تحفظ بر دین داری، یاری آن، بزرگی و والایی و بلندمرتبگی روزافزون و نیز عبور از تمام مراحل کمال بود یا اینکه عزت بیرونی را با وجود ذلت در پیشاروی یزید دنبال کند. نباید در تصور بیاید که ذلت امام حسین در مقابل یزید به این معناست که یزید او را عذاب و زندانی کند بلکه این ذلت این است که امام حسین علیه السلام خواسته یزید را اجابت کند و او را در نابود نمودن دین خدا و تعطیل نمودن احکام به مقصود برساند و این ذلت یعنی که امام حسین علیه السلام بداند که جریان دین به حرکت او و قیام او مرتبط است حال چه از نظر نظامی شکست بخورد چه پیروز شود و با این وجود به دلیل ترس از ذلت بیرونی عقب نشینی کند، این آن چیزی است که امام آن را اختیار نکرد و ذلت بیرونی را برای خود و امام بعد از خود و تمام خانواده خود و برای تمامی شیعیانش تا مدتی طولانی اختیار نمود. این ذلت بیرونی را امام با احتفاظ به عزت و شهامت و کرامتش در حالی که در آن سرکشی از امر و نهی خداوند وجود ندارد اختیار نمود.
شاعر در مورد امام زین العابدین می گوید “ذلیلانه کشانده می شوم”. بله ذلت بیرونی وجود دارد ولی برخاسته از نفسی نیست که در مناعت، عزت، سربلندی، بزرگی و والایی و اعتماد به نفس به سر می برد همانگونه که آن اسیر یعنی امام سجاد علیه السلام اینگونه بود. هیچ تلازمی بین دو ذلت نیست پس عزیزترین عزیزان از نظر درون گاهی دنیای بیرون او را به ذلت می کشاند البته ذلتی که در دایره بیرون از نفس است در حالی که ذلیل ترین ذلیل ها از نظر درون، گاهی با بزرگترین مظاهر عزت بیرونی جلوه میکنند، بیشتر اشخاص عزیزان دنیای خارجی هستند و اعتقاد آنان در لحظه دگرگون شده و از کرامتشان مقابل هر وعده ی پست و تهدید ضعیفی تنازل می کنند.

عزت درون
روؤسا و رهبرانی هستند، بزرگانی وجود دارند که با تمام مظاهر عزت بیرونی زندگی می کنند و گرداگرد آنان را لشکرها و نیروهای آماده جنگی فراگرفته است و هزاران نفر بلکه بعضا میلیون ها نفر مطیع آنان هستند ولی چنین شخصیتی با کلامی از رئیس جمهور آمریکا اوباما حالش به کلی دگرگون می شود و از هر نقشه ای که داشته عدول می کند و در واقع در مقابل کلامی اظهار ذلت می کند. هارون الرشید از پشت بام بر زندان امام کاظم علیه السلام اشراف داشت پیراهنی را افتاده بر زمین دید از زندانبانش ربیع پرسید این لباس چیست به او گفت که آن لباس نیست بلکه امام کاظم علیه السلام در حال سجده ایست که هر روز از صبحگاهان تا هنگام ظهر طول می کشد. هارون الرشید میگوید که او از راهبان بنی هاشم است. زندان بان در پی کلام او می گوید: پس چرا بر او ای امیرمومنین سخت میگیری؟ گفت هرگز، او پادشاه است، معنای کلام او این است که هرگز از این سخت گیری کوتاه نمی آیم از این تعذیب دردناک نسبت به امام، او پادشاه حقیقی است، مردی مثل هارون الرشید که در درون اسیر شهوت پادشاهی کردن است ذلیل در مقابل این شهوت می شود. بسیاری از ما در این ذلت زندگی میکند، در مقابل وعده مقام، مقابل شهوت جایگاهی یا زنی یا خانه کوچکی. اگر هارون الرشید به دلیل شهوترانی پادشاهی فاقد عزت درونی و پذیرای ذلت شود در اینصورت یک شهوترانی بمراتب بسیار کمتر از شهوترانی او، بسیاری از مردم را به اسارت خواهد گرفت در حالی که گمان میکنند که از مومنین هستند.
مومن با تمام درون خود می گوید”هیهات منا الذلة”.”هیهات منا الذلة” شعاریست که مومن قبل از آنکه با آن با شرایط خارجی مقابله کند با آن با نفسش مقابله می کند و از نیروی مقاومت داخلی خود برای نیروی شعار خارجی خود استمداد می جوید.

مسئولیت سازمان ها در سلب عزت امت
مسئولیت های بزرگی بر ذمه سازمان های رسمی برای پاسخگویی به سلب عزت امت و افکندن آن در ضعف و ذلت است.
نمونه جنایات صورت گرفته از سازمان های رسمی که چه بسیار هستند:
1-جدا کردن امت از اسلام که در این انفصال روح عزت حقیقی و کرامت را میرانده است
عزت درونی اگر در حالی که با آگاهی همراه باشد شکل بگیرد به راستی عزت برونی با دنبال کردن اسباب آن حتمی است. برای از بین بردن خاستگاه عزت درونی و جدا کردن نفس ضعیفی که نه مالک نفع و ضرر و نه مرگ و حیات است از منبع نیروی حقیقی و از منبع دهنده ای که جز او منبعی نیست راهی جز رسوخ احساس ضعف درونی نیست و آن احساس ضعف، زمینه حقارت در همه جا است. پس کسانی که در جهت جدا کردن امت از از اسلامیت آن از طریق رسانه، طرح ها و سیاست هایشان از طریق وزارت های مختلف هستند به راستی در امر خویش نابود نمودن احساس عزت و کرامت امت را هدف گرفته اند و هرگاه امت عزتش را از دست دهد به تمام اراده و نقشه های آنان لبیک می گوید و دیگر توانایی هیچ گونه نهی ظالمی را نخواهد داشت.
عوامل عزت درونی یا به این صورت است که موقت بوده و شرایط ملتهب بیرونی تا حدی آن را بر می انگیزد و یا اینکه اسباب آن در داخل جان فرد تا وقتی جان دارد شکل گرفته است. عزت در مرتبه اول ممکن است که برای ملتها فراهم شود اما در مرتبه دوم که برخاسته از درون است و نه شرایط ملتهب مگر مومن دارای ایمان راستین و امتی که از صدق و حقیقت به پروردگار خویش ایمان آورده آن را به دست نخواهد آورد.
سایر جنایاتی که سازمان های رسمی در این مجال متحمل مسئولیت آن هستند و نیز آنچه که موجب ذلت و خواری می شود:
2.سیاست سرکوب و ترساندن امت و ملتهاست به طوری که هیچ صدایی بلند نمی شود مگر اینکه صاحب آن با تازیانه بر گرده خویش مواجه می شود و پشتیبان در حکمرانی زندان ها،شکنجه و محکوم کردن ها و امثال ذلک است، این رنگ از سیاست تروریستی عامل به ذلت کشاندن امت است و اوضاع تاینکه خواص و نخبگان آن به دست اسلام بر مبنای عزت و کرامت تربیت شوند چنین خواهد بود.
3.مصادره کردن آزادی سازنده با اسباب مختلف رسانه ای که البته در تازیانه و زندان و محاکمه منحصر نمی شود. زنده به گور نمودن آزادی هدفمند برای بیداری امتی که به خوبی فرا می خواند و از بدی نهی می کند به نوعی نابود نمودن عزت اوست.
4.بازیچه قرار دادن ثروت های امت، ضعیف نمودن و گشاینده ی در ذلت بر روی آن است و به راستی که امت فقیر و غارت زده محکوم است به فقری که خود نوعی ذلت است.

  1. اما تبعیت از اجنبی ها، فقط به ذلت سازمان ها منتهی نمی شود بلکه اعلام کوچکی تمام امت است و چه جنایت بزرگیست که سازمان های رسمی در این مجال مرتکب می شوند
  2. وابستگی به بیگانگان در غذا: همه امتها توانایی اینکه از لحاظ صنعتی و کشاورزی و علمی و سیاسی پیشرفت کند را دارند مگر این امت نگون بخت، آیا این مردم نداسته اند که این امت در روزگاری اعطاکننده و عالم، مبتکر، بلندمرتبه و قوی و پیشرو بوده است، این امت تاریخش را که تاریخ مجد، قوت و کرامتی است که به دست رسول الله صلی الله علیه و آله رقم خورد فراموش نمی کند تاریخی که قیام امام حسین علیه السلام از برای احیای دوباره آن بوده است. وابستگی به بیگانگان در غذا، سلاح، دوا و صنعت یک حقیقت ذلت بار است، تو در واقع بنده چیزی هستی که محتاج آنی و امت ناگزیر است که به نوعی بنده کسی باشد که غذا و دوا و ادوات دفاعی آن به دست اوست، نوع دیگری از ذلت و عار و پستی هم وجود دارد و آن یاری و پیروز شدن سازمان های رسمی بر ضد یکدیگر از جانب شمن است.

عزت و ذلت در قرآن کریم
قرآن کریم
﴿مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً﴾. فاطر: 10. ای توده مردم و ای نخبگان، این غیرتمندان و ای بیداران امت، هرکس از شما خواستارعزت برای خود، امت و نیز خویشاوندانش است نباید آن را از غیر خداوند و خضوع در مقابل غیر او طلب کند و البته خضوع در مقابل پروردگار تقید کامل و با دقت در زندگی به اوامر و نواهی اوست.
﴿بَشِّرِ الْمُنَافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾. النساء: 138-139، این حقیقت سازمان های اسلامی بسیاری است که در طلب عزت از کافر است و پناهنده به آمریکا شده است راز خود به آمریکا می گوید، شکایت خویش به سوی آمریکا می برد و حتی امت و بلکه دین را فدای رضایت آمریکا می کند
الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ؟﴾، أنت مخطأ ﴿فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً﴾.
﴿يَقُولُونَ لَئِن رَّجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ﴾ المنافقون: 8، حال منافقین اینگونه بود که خود را دارای یک موقعیت و اندوخته اجتماعی در شهر میدیدند یا گمان میکردند که اینگونه است و یا اینکه مالک قوه و تصرفی می شدند آن را ضد رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) به کار میگرفتند و البته این آیه از عزت خارجی سخن می گوید ولی همانطور که گفته شد عزت هم درونی است و هم بیرونی و این درحالی است که “خداوند هرگاه بنده ای را بخواهد امکان غلبه دیگری را بر او نخواهد داد” ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ﴾.
مومنین به اعتبار ایمانشان دارای عزتی هستند که به سبب ارتباط و اتصالشان به الله تعالی است و با تقید کامل به روش الهی و طلب اسباب قوت و غلبه در واقع صاحبان عزت ظاهری نیز هستند و هرگاه امت جدیت به خرج داد و آستین همت در علم و عمل چون دوران حضرت رسول صلی الله علیه و آله بالا زد عزت درونی و بیرونی برای او با هم فراهم می شود و سرور امت های دیگر در هر دو جهت است.
در گستره حدیث:
از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت شده: “خداوند تبارک و تعالی هر روز میگوید من پروردگار عزیز شما هستم پس هرآنکس که عزت دو دنیا را بخواهد باید پروردگار عزیز را اطاعت کند” اما اینکه فردی ذلیل، مسکین و درمانده ای را اطاعت کند هرچند که آن فرد ظاهرا نیرومند باشد خود این اطاعت اگرچه احیانا عزت ظاهری برای او فراهم کند لکن تمام عزت باطنی او را می خورد و این درحالی است که دوام عزت حتی نوع ظاهری آن مگر با درپیش گرفتن روش الهی نیست. در بخشی از روش و طریقه الهی نیت مهم است یعنی باید پیروی با قصد صورت گیرد و در غیر این صورت نتیجه ای بر تبعیت بدون نیت صالح مترتب نخواهد شد. اما بخش دیگر از طریقه اسلام، عملی است که مربوط به بیرون انسان یعنی در نیرومند سازی، تحصیل خودکفایی غذایی، صنعت پیشرفته و نیز نیروی نظامی قوی است. پیروی کردن از طریقه الهی اگرچه با نیت نباشد ثمربخش خواهد بود هرچند که با نیت صالح مضاعف خواهد شد. فرق بین ما و امتی که ما را به عقب رانده است این است که با جدیت تمام به این بخش از طریقه اسلام عمل نموده و اسباب علم و قوت را تحصیل کرده اند و این درحالی است که ما در این بخش کوتاهی نموده ایم.
از امام علی علیه السلام روایت شده است: “بدان که هیچ عزتی برای کسی که در مقابل خداوند خود را خوار نداند نیست و هیچ بزرگی برای کسی که در مقابل پروردگار تعالی تواضع نمی کند نیست”. چه هنگام در مقابل خلق سربلند هستی؟ هنگامی که برای پروردگار تعالی سجده کنی، چه هنگام نفسی قوی تر از هر فشار خارجی داری؟ هنگامی که در پیشگاه پروردگار تعالی ذلیلانه بایستی.
از دعای امام زین العابدین در روز عرفه هست: “مرا دریپشگاه خود ذلیل بگردان و در مقابل خلقت عزیز کن”. عزت الهی برای بنده و امت پرستنده اوست. عزت الهی از درگاه او با تمام کرم و بخشش به کسی که در مقابل او ذلیل است سرازیز و نازل می گردد.

چه چیزی ورای”هیهات منا الذلة” است؟
متن سخن ایشان در سوم محرم 1437
هيهات منا الذلة
شعاری که از امام حسین علیه السلام به صورت علنی و صریح در مقابل کسانی که خواستند که او در مقابل غیرپروردگار کرنش کند بیان گردید و این در وقتی بود که خطر این کلام بسیار جدی بود و شکی در آن نیست، همانطور که طریقه ایشان واضح بود و هیچ نوع پیچیدگی و شکی در ان نبود… فکری راسخ ریشه دار در ایمان و تقوای او. عزمی که هیچ عزمی فوق آن نیست و تصمیمی که هیچ طرح و نقشه ای بر آن فائق نمی آید. موضعی که هیچ بازگشتی از آن نیست و هیچ اضطرابی در مقابل سخت ترین شرایط و خطرناک ترین خطرها آن را کم ارزش نمی کند و هیچ گونه تهدید شدیدی به مرگ أن را برنمیگرداند. شعاری که در شناخت و اندیشه ی حسین علیه السلام، ایمان و اراده او شایسته این بود که محور در تمام مواضع و نقشه ها و نرمش های او در مقابل هر آتش فشان و زلزله ای باشد. در پس این شعار انقلابی رسا و محکم، ایمانی به دور از اضطراب و گرایشی بود که هیچ شرفی بالاتر از آن نبود… گرایش بندگی راستین که در برگیرنده ربوبیت از جانب پروردگار تعالی است.عبودیتی که جان امام حسین علیه السلام آن را با آگاهی، رضایت، افتخار ، عشق، ذوب شدن، وابستگی و تحیر در حب پروردگار تعالی سپری میکند. این شعار شعاریست که در پس آن، چنان زمینه و گرایشی است که ذکر گردید و هر دو منبعی هستند که جان امام حسین علیه السلام از ان جدا نخواهد گردید و در آن انحرافی از خط ارزشمندش نیست. این شعار شعاری است که شهدای کربلا از اهل امام، یارانش و زن و بچهی همراه ایشان همه از آن تغذیه شده اند و بر سر سفره آن حضرت با اشتهای روحی و روانی همه جانبه و اقبال بی نظیری روی آورده اند و این اقبال از آگاهی، رشد، ایمان و عشق به امام حسین علیه السلام و فرماندهی او و نیز اصالت شعارش بود. پیش زمینه ای که روح امام حسین با آن برای القای این پیام غنی گردید نیازی به چیز دیگر و بیشتری ندارد. با این وجود عدم پذیرش زندگی پست و ذلت که به معنای جدا شدن از طریق الهی وداخل شدن در طاعت لئام و بردگی بندگان بود جوشیده از درون بود و حاصل عطای دامان پاک و طاهر و وراثت نیکو و تربیتی عالی و روحی بود که به سبب تمامی اینها برای او مناعت و شهامت و افتخار به کرامت را فراهم گردیده بود و این مسائل برخاسته از مایه ای الهی در فطرت اهل بیت عصمت و طهارت و ناشی از الهام به سبب وجود در خط راستین الهی است.
چه نوع ذلتی است که خواهان آن برای امام حسین محکوم به یاس است؟ ذلتی که جایی در وجود ایشان ندارد و به جانی که در پس آن آگاهی و ایمانی است که با آن از جانب پروردگار تعالی به بی نیازی دست یافته است؟
عزت عزت ظاهری است و باطنی…. عزت مال و مقام و سلطنت و در مقابل عزت درونی که آن را دلبسته خدا در می یابد.
با وجود بی نیازی ناشی از عزت درونی هیچ زرق و برقی برای عزت ظاهری و نه برای جلوه گری در میان مردم نمی ماند چرا که نفس انسان چیزی چون بی نیازی را نسبت به غیر خدا به دست آورده است.
ذلت دو گونه است همانطور که عزت دو گونه است: ذلت درونی و پستی آن و در مقابل ذلت ناشی از تنگدستی، بی جاه و مقام بودن و فشار از جانب دشمنی سخت. فردی که به حقیقت مفتخر به پروردگار تعالی است با این نوع دوم احساس حقارت نمی کند و آن نمی تواند ارزش او را کاسته و روحیه اش را تضعیف کند. او را به سبب درون خود و به گرایش خود عزیز می یابی و در مورد آن دو بر سر چیزی چانه زنی نمی کند و در در واقع دنیا چیزی بهایی برای تنازل از کرامت خویش با جدا شدن از راهی که ایمانش بدان رهنمون شده نمی یابد. هیچ جانی به عزت ظاهری رضایت نداد، اکتفای به آن نکرد،به سوی آن نفس نفس نزد و آرامش نیافت مگر به دلیل از دست دادن عزت حقیقی بلندمرتبه و از دست دادن آن چیزی که جان مومن از پرستش راستین خود به دست آورده و یا هر جانی که با هرگونه عزتی که عزت الهی را از او را میگیرد نامأنوس است. همانا نفس بنده یا با طاعت پروردگار او را به خدا نزدیک میکند و غنی میگردد یا با معصیت دور گردیده و خوار و ذلیل می شود. در مناجات التائبین امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه میخوانیم: “خدای من، خطایا لباس ذلت بر من پوشانده و دوری از تو لباس درماندگی مرا در بر کرده است و جنایات بزرگ من قلبم را میرانده است”. پس نفسی به گناهان آلوده شده و از خداوند تبارک و تعالی دور گردیده و سرنگون در ذلت میشود و این ذلت لباس خواری و بیچارگی به او میپوشاند تا جایی که خودش را ارزان شمرده و در میان بندگان چیزی دنیوی را اکه در دست بندگان است ارزشمندتر از خود و گرانتر از تحفظ بر شرف و مقدسات خود می بیند.
هنگامی که جنایت انسان عظیم گردید و گناهانش بزرگ و زیاد شد قلب می میرد و بعد از مرگ قلب احساسی برای خود و کرامتش ندارد و هیچ افتخاری به روحیات و صفات عالی انسانی ندارد. بعد از مرگ قلب دارنده آن قلب جان حیوانی دارد و حیوانی است که در هر زشتی خوارکننده ای برای لذت های دنیایی وارد می شود. و چگونه جانی در مقابل اهل مال و جاه و سلطنت و نفوذ پست نشود در حالی که نه راه دیگری برای پناه بردن و نه قدرتی حمایت کننده به غیر از ایشان و نه غنا و ثروتی جز انچه در دست ایشان است نمی یابد. و چگونه جانی که به نیروی الهی و اینکه همه عزت برای خداست و تمام امور به دست اوست مقابل آنچه در دست آدمیان است ذلیل می شود.
کسی که عزت و اسباب آن را از غیر خداوند تبارک و تعالی و آنچه در دست ایشان است طلب کند دچار وهم شده است و این چیزی است که نفس بیدار آن را درک میکند پس میبیند که اگر در ربط خود به پروردگارش کوتاهی کند و از حریم رحمت او طرد شود و نقمت و عذاب او بر او فرود آید، کسی را که به او فرار کند یا پناه ببرد نمی یابد ولکن کسی که ربط و اتصالش را به خداوند از دست داده چیزی جز افتادن در ظلمت وهم برایش حاصل نمی شود پس چیزی را که جز خداوند ندارد از غیر خداوند می خواهد.
در مناجات میگویی: اگر مرا از درگاه خود طرد کنی به چه کسی فرار کنم و اگر از خودت برانی به چه کسی پناه ببرم. باید بدانیم که “هیهات منا الذلة” شعاریست که در نفس مگر به مقدار برخورداری از ایمان حسینی و تربیت او و جهاد او در راه کمال به سوی رب قوی و عزیز تحقق نمی یابد. این شعار شعاریست که اگر مردم در قبال او صادق باشند و راه شریعت را پیشه کنند و آن را در زندگی بپیمایند اوضاعشان بهبود یافته و کرامتشان به ایشان برگردانیده می شود و عدالت همه جا را فرا می گیرد و و جریان زندگیشان قوام می یابد.
“هیهات منا الذلة” ممکن نیست که از پرستنده مال و منال یا هر نوع مقام از مقامات فریبنده دنیوی تحقق یابد و از شخصی که خیر و شر و بی نیازی و فقر خود را از غیر خدا بداند.
این مخلوق بین دو امر است یا برای خدا ذلیل باشد پس در مقابل غیر او عزیز می شود یا اینکه خداوند را فراموش کرده و برای همه کس و همه چیز غیر از او ذلیل باشد ذلتی که در درون خود با آن زندگی می کند و نیز نوعی پستی که تمام وجودش را در بر میگیرد.
“هیهات منا الذله” شعار هر مسلمان با اسلام راستین است هر مومن با ایمان حقیقی به پروردگارتبارک و تعالی، شعاری که هر مسلمانی با آن بیگانگی ندارد و آن را انکار نمی کند.

زر الذهاب إلى الأعلى