سخنرانى آيت الله شيخ عيسى قاسم در شب عاشورا – ٩ محرم ١٤٤٣هـ
آیت الله شیخ عیسی قاسم: جنگ امروز همان جنگ دیروز است، حرام است بر امت که فرصت پیروزی را بار دیگر به یزید آمریکایی، صهیونیستی و یهودی بدهد، یزید هنوز هم هست و یزید زمان در بدترین صورت در وجود آمریکایی و صهیونیستی و یهودی معاند پدیدار شده است.
سخنراني آيت الله شيخ عيسى قاسم در شب عاشورا
شهر مقدس قم، 27 مرداد 1400/ 18 آگوست 2021 / ۹ مُحرَّم 1443هـ.
بسم الله الرحمن الرحیم
عزیزان گرامی و مومن السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
این جلسه محفلی ارزشمند، دارای پیام و حسینی است و یکی از محافل متعددی است که زمین الهی را امشب و فردا پر میکنند، محافلی که در برخی از آن ها اشخاص هم با قلب و هم با جسم خود در کربلا هستند در حالی که حاضران برخی دیگر در سرزمین های اسلامی و غیر اسلامی تنها با قلب خود در کربلا حاضر شده اند، قلب میلیون ها مومن که امشب گرداگرد قبر ابی عبدالله الحسین علیه السلام را فراگرفته است، هیچ طلا و نقره ای از زخارف دنیوی آن را به خود مشغول نساخته و از روی شدت وابستگی و میل قلبی به حضرت حسین علیه السلام کثرت جمعیت آن ها را به خود متوجه نمی سازد. این محافل میلیون ها اشخاص هستند که ایمانی راستین به امامت امام حسین علیه السلام دارند و قلبشان متوجه چیزی غیر از عظمت امام حسین علیه السلام نمی شود. این قلوب از برای او آرام نمی گیرد مگر وقتی که امام حسین در میدان، روی زمین و زندگی مردم پیروز شود تا جایی که خط او زندگانی مردم را سمت و سو دهد. میلیون ها شخص که امشب به طور خاص به امام حسین علیه السلام مشغول شده اند، به انقلاب او، امامت و هدفش، بر این خط باقی میمانند تا حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه قیام کند و آن پیروزی را که نهضت امام حسین از برایش بود تحقق بخشد.
امام حسين با قبر شريف خويش ميليون ها انسان را برای ياري اسلام جمع مي كند تا از تمامی جاهلیت انتقام بگیرد و تمامی اهداف خود را برقرار کند. این مأموریت امام حسین علیه السلام است، این مأموریت قیام ایشان، کربلای او و قبر اوست.
اسلام همان کربلا و کربلا همان اسلام است، اسلام را در كربلا ميبينيم، میفهیم و عمیقا درمی یابیم و در مقابل کربلا را نیز در اسلام، در قرآن، نبی اسلام و در سیره تمامی ائمه هدی عليهم افضل صلوات الله ىرمي يابيم، میدانیم و میفهیم.
اگر میخواهی بر اسلام آگاه شوی کربلا را دنبال کن، و هنگامی که می خواهی بر کربلا واقف شوی اسلام را دنبال کن و بخوان. هر دو یک اسلام است، یک کربلا و یک قرآن.
او که فهم کربلا را از دست بدهد فهم دقیق و کاملی از اسلام ندارد و هر کس چیزی از فهم اسلامی را از دست بدهد درک کاملی از کربلا ندارد. اسلام را در دو کتابش دنبال کن و بخوان، یکبار در کتاب نظری آن، همان کتاب فکریش که حقایق ثابتی را در فکر انسان می نهد و برای او تفکری دقیق و صحیح که هیچ شائبه ای ندارد بنا میکند و بار دیگر اسلام را در کتاب کربلایی آن بخوان، در قیام های اسلام، در بدر و أحد و هر جنگی که رسول الله صلی الله علیه و آله آن را رقم زد و نیز در جنگ کربلا، صفین و در جنگ های ائمه معصومین علیهم السلام، جنگ های معصومین امر عبث و بیهوده ای نبود پس همانطور که جنگ های معصومین اسلام را بنا نمود و جاهلیت را شکست داد، همانگونه تصویری از اسلام درست ترسیم نمود، از اسلام قرآنی و ناب. این جنگ ها برای حفظ قرآن از تحریف، و حفظ رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله از اینکه از نزد مسلمین انحرافی در آن وارد شود به پاگردید. لکن آیا دانستیم که وظیفه قیام کربلا چه بود تا بدانیم که چه وظیفهای در قبال احیای این قیام وجود دارد؟ آیا دانستیم چه چیزی مأموریت این قیام بود تا شیعی بودن من در حقیقت رو به سوی کربلا، و امام کربلا و سیراب از فهمی دقیق و کامل باشد، سیراب از فهم قرآنی ناب تا به این دستگیره تمسک جویم، به این چشمه و منبع زلال که جوشش او همه استقامت است.
همگی ما با شعارهای متعددی که عزاداران آن را تکرار می کنند آشنا هستیم. شعارهایی که برخی قدیمی و برخی جدید و البته در آمیخته با قدیمی است و هیئات عزادار از شیعیان ابی عبدالله الحسین آن را تکرار می کنند.
شعار ثابتی که از لسان مبارک ابی عبدالله الحسین اشراب شده است شعار “هیهات منا الذلة” است
از شعارهای بحرین، عزاداری بحرینی، هیئات بحرینی و نیز مرد و زن و طفل بحرینی شعار “أبد والله ما ننسی حسیناه” است
چرا حسین را فراموش نمی کنید؟ به دلیل نیاز زندگی به او، به دلیل تلاقی امر هدایت در حیات با امام حسین علیه السلام و روحیه او، عزم او، اراده، تقوا، شناخت و عرفان او، چرا که او نور خداوند در زمین است.
“أبد والله ما ننسی حسیناه”.
“لن نرکع الا لله / هرگز جز برای خداوند خضوع نمی کینم”
“اين عزاداری ها تا ابدیت برپاست، کربلا از یاد برده نمی شود ای مسلمانان ” این شعار را برادران در مواکب و عزاداری ها به زبان می آورند و البته در آن از نظر ادبیات تصرف کرده اند.
“این عزاداری ها تا ابد برپاست”
یعنی موانعی بر سر راه آن وجود دارد؟ آیا کسی که اقامه آن را دوست نداشته باشد وجود دارد؟ کسی که با آن بجنگد؟ آیا از قدیم چنین بوده است؟ این کلام ملهم این معناست. و در آن جواب ردّی برای تلاش هاییست تا این عزا به پا نگردد و جواب این تلاش ها اینگونه است که ” این عزاداری ها در طول ابد پر پاست” و این به رغم تمام سختی های راه، تمام چالش ها، خستگی ها و تمام آن اذیت ها و آزاریست که بر سر عزاداران می آید.
شعار دیگر “با مغلوب ساختن دشمنانت، پرچم تو را برافراشته می کنیم”
به تمامی ابعاد این شعار، آگاهی به معنای واقعی کلمه که بسیار سخت حاصل می شود وجود ندارد اما در آن عشق، مبهور عظمت حسینی شدن و تحیر ایمانی وجود دارد، بله این شعارها از روی یک نوع شعور به عظمت امام حسین علیه السلام سرداده شده است، ولی آن ها را یک حس سیاسی ظاهر شده در عمل به وجود نیاورده چرا که در واقع حس سیاسی عملی تماما مرده بوده و وجود خارجی نداشته است. در مقابل این شعارها را حسی عمیق و تحیری شدید در ایمان به عظمت امام حسین علیه السلام و ایمان به تقوی، جمال و جلال او به وجود آورده است. در واقع مقصود از این شعار فقط خواندن آن نیست، فقط مواکب عزاداری نیست بلكه هدف از عزاداری و هیئت های عزاداری اين است كه پرچم امام حسین علیه السلام در زندگانی افراشته گردد، اینکه پرچم امام حسین علیه السلام اوضاع زندگانی را سمت و سو دهد، اینکه این پرچم خط مشی حسینی را در زندگی جاری گرداند.
به طور کلی از کجا این نوع شعور عالی برای اینان حاصل گردیده است؟ این شعور را به ایشان، قیام امام حسین علیه السلام و آثارش، دشمنی با دشمنان این قیام و نیز سرسختی این دشمنان و جنگ با احیای آن قیام، عطا نموده است
قیام به خودی خود بزرگ و جذاب بوده و بر قلوب هیمنه می زند، و با آن عامل دیگریست که به تمسک و احساس نیاز شدید به آن کمک می کند و آن وجود انحراف و ظلم در سیاست های موجود است، سیاست های ضد اسلام و ضد امام حسین علیه السلام دو امریست که برای کسی که قیام امام حسین علیه السلام را بشناسد و نیز کسی که تصویری از حقیقت زندگی داشته باشد مجال فراموشی قیام او را نمی دهد، مجال اینکه دلبستگیش به حسین علیه السلام را سبک بشمارد و اینکه حرارت شوقش به او کم گردد.
شعار دیگر که شعار عراقیست به این صورت است: “اگر پاها و دستهایمان را قطع کنند سینه خیز ای آقای من حسین به سوی تو می آییم”
این فقط یک کلامی نیست که شخصی عزادار در ضمن میلیون ها نفر، در حالی که احساس امنیت می کند بگوید، خیر، بلکه اینان آن شعار را در حالت سختی عملی كردند، سینه خیز به سوی امام حسین حرکت کردند در حالی که مرگ از جانب صدام حسین آنان را دنبال می کرد، آن کلام را بسیاری گفتند و بر آن برهان عملی به صورت قاطع و با کلامی جازم که از قلب می جوشد اقامه نمودند، هم نسل حاضر و هم نسل پیشین، میلیون ها حسینی برای حسین و اهل بیتش و زنان او گفتند “با شماییم با شما نه با دشمنان شما”
بله برادران عزیز
کربلا نیرومندی را از طریق دو امر شاخص در انسان بنا می نهد که خود به وجود آورنده نیرو و قدرت در تمامی ابعاد است، این دو امر نیرومندی را در انسان بنا میکنند و هیچ امتی بدون آن ها برپا نمی شود و با وجود آن ها نیز شکست نمی خورد، اولین آن دو عزت یافتن از پروردگار است، هیچ تدین و دینی در زمین تواناتر از اسلام برای اعطای عزت الهی به انسان نیست، هر قدر به اسلام روي آوردی، خداوند را بیشتر می شناسی، به او بیشتر اطمینان، توکل و اعتماد میکنی و خودت را قوی تر می یابی. در مال نیرویی است که احساس عزتمندی به انسان می دهد، در سلامتی، در خویشاوندان و نیز در اقوام نیرویی است که به تو احساس عزت می دهد ولی تمامی اسباب این نوع عزت کم ارزش تر و کم اثرتر از عزتمندی الهی است.
عزت با مال مغلوب واقع می شود، به طور کلی عزت حاصل از هرچیزی شکست می خورد و اثرش در درون از بین میرود، همانطور که اسباب آن از بین می رود، و اسباب بزرگ تری در خلاف آن فراهم می آید مثلا من قومی دارم و دیگری قومی بزرگتر، من ثروتی دارم و دیگری ثروتی بیشتر، همچنین من از مرتبه ای از سلامتی برخوردارم و دیگری بیشتر، أما وقتی من مومن هستم و به خداوند اعتماد دارم، خداوند را میشناسم، رحمت او و حمایت او نسبت به بنده را در می یابم، دیگر کسی را که بر من غلبه کنم نمی یابم.
تو اینکه دارای ارزشی هستی و من نیز اینکه ارزشی دارم را احساس می کنیم و البته این احساس ناشی از مال و جاه و هر چیز دیگری است لکن هیچ کس همانند مومن واقعی احساس به اینکه بالاترین قیمت و ارزش را دارد نيست.
اسلام حقيقي فروخته نمي شود، آن جانی که اسلام را شناخته، به آن دلبسته گردیده و ایمان حقیقی به آن آورده اسلامش را نمی فروشد، زیرا عوضی که با آن برابری کند و به سبب آن از اسلام بی نیاز شود در دنیا نمی یابد. پس برای همین است که مومن خودش را گران ترین جان ها می داند و خود را با جان کم ارزش تر معامله نمی کند. در حقیقت هر جان بی ایمانی که عزت او به مال و سلطنت و جاهش است ارزان ترست از جان تو که مومن هستی و البته این حس را مومن از درون خود می یابد.
بله، مومن چیزی را دارد که هرگز آن را نمی فروشد در حالی که دیگران هر چیزی را که نزد اینان است ممکن است در مقابل بهای دیگری به فروش بگذارند زیرا متاعی که نزد آنان است بالاترین ارزش را ندارد. برای مثال نسبت به دارنده یک میلیارد کسی وجود دارد که از او بالاتر است و او مالک دو میلیارد است و یا در مقابل دارنده هر نوع سلطه ای، شخصی وجود دارد که سلطه او بالاتر است. البته نسبت به صاحب ایمان نیز شخصی که از او بالاتر باشد وجود دارد اما آن شخص مگر کسی که دارای ایمان بالاتری باشد نیست. من برای یک چنین شخصی کرنش می کنم و همانطور که ماموم برای امام کرنش میکند، مومن حقیقی نیز برای مومن فقیری که ایمان بالاتری دارد تواضع می کند اما برای اصحاب سلطه و مال و جاه مساله چنین نیست چرا که پروردگار و ارزش ارتباط خود را با او متذکر می شود و خود را عزیزتر میبیند.
عزت و حسین علیه السلام قرین یکدیگرند، حسین علیه السلام در کلام خود، در فعلش، در جانفشانی و خون جاری بر زمین، با گونه خاک آلود، سر آویخته بر نیزه آموزندهی عزتمندی است در حالی که تمام این ها را برای عزت و راه عزتمندی الهی کم می داند.
اسلام و حسین عزتمندی را به ما می آموزند و برای ذلت هیچ راهی را به سوی قلوبمان واننهاده اند. در صورتی که قلب به اسلام و به امام حسین علیه السلام تعلق و ایمان پیدا کرد هرگز ذلت بدان راه نمی یابد هرچند اموری سخت و فداکاریِ عظیم و مصیبتی بزرگ لازم آید.
بنابراین کربلا از طریق عزت و از خلال برادری ایمانی، نیرو و قدرت را در انسان بنا میکند. ایثار حقیقی مگر مثل آنچه که در کربلا واقع شد کم است، هم چنین برادری صادقانه نیز مگر آنچه که در کربلا واقع گردید اندک است. برادری حاصل نمی شود مگر به اندازه ای که هدف مشترک برای ما روشن گردد، در جان های ما بزرگ شود و در قلوبمان به جنبش درآید تا اینکه قلوب را تسخیر کند و در حقیقت هرچه هدف در جان مقدس، بزرگ و عمیقتر شود جانهایمان متحدتر می گردد و البته سخت است که این جان واحد از هم تکه تکه گردد. وجود واحدی می شود که با ضعف بخشی از خود ضعیف می شود و از همین جهت است که برادری محکم و متین می شودو هر یک خطای دیگری را فراموش میکند.
تو در راه برادر تنی و عزیز خود اینگونه ای که اگر او لحظه ای تو را غضبناک کند هرگز قلبت نمي تواند بعد از آن حتی لحظه ای از او جدا شود و در مقابل اگر او نیز از تو آنچه که غیظ او را برمی انگیزد ببیند نمی تواند بر دوری تو صبر کند، این درحالیست که برادران ایمانی قلوبشان بیش از این درهم پیوند خورده است و فداکاری اینان در راه یکدیگر بزرگ تر است. اخوت موجود در جنگ بدر و غیر آن و کربلا نیز بر این موضوع چون برهانی اقامه شده است و وجود آن را حقیقتی واقع شدنی معرفی نموده است و اینکه اسلام انسان را از دشمنی به سوی برادری، از بخل به فداکاری و از ضعف به قوت و از خباثت به صفای قلبی منتقل می کند و هرگاه قلب ها را با صفا یافتی برادری را صادقانه خواهی دید. بنابراین باید به حقیقت ایمان نزدیک شویم و هرچه قدر به ایمان و فهم ایمانی نزدیک شویم برادری راستین ما بنا نهاده می شود. اگر امشب نوعی دلخوری در میان ما حاصل شود و من به بستر خود بروم و تو نیز، به راستی اگر هر دوی ما قلبهای مومنی داشته باشیم قضیه اینطور خواهد بود که من امشب بدحال شده و شبم نیز بد شبی خواهد بود، چشمم با خواب آرام نمی گیرد و از خواب بهره ای نمی برد و تو نیز چون من بی قرار هستی.
بله، هرچه قدر ایمان راستین باشد، برادری ایمانی راستین می گردد. برادری ایمانی ضرورتیست که برای بنای صف محکم، پایدار، مجاهد و توانمند برای در هم شکستن صف مخالف لازم است.
يكی از اسباب نیروی کارا و غالب، بنا شدن برادری بین هزاران و بلکه میلیون هاست که چیزی چون اسلام و ایمان راستین و رهبری امام حسین علیه السلام قادر به ساخت آن نیست. پس کربلا با اسلام خود، با ایمان خود، با حسینیت خود، نیرومندی و پیروزی را در انسان به وجود می آورد و این از طریق به وجود آوردن عزتمندی الهی و تحقق برادری ایمانیست.
امشب شب احیای کربلاست، برای اینست که از احساس به عزت با خدا سرشار شویم و اینکه خود را به برادری ایمانی زینت کنیم و این همان راه پیروزی مطلوب برای اسلام و مسلمین است.
به اين دلیل است که طرحی برای کربلا مطرح می شود و در مورد کربلا از لسان مبارک نبی اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و آن رسل و انبیائی که قبل از ایشان بوده اند_ صلوات الله علیهم اجمعین سخنانی صادر می شود، کربلا دارای اهمیت بسیاریست تا اسلام باقی بماند و روز بزرگ اسلام تحقق یابد روزی که هنوز اسلام به مقدار آنچه که در آن روز تحقق می یابد یعنی روز ظهور مهدی منتظر عجل الله تعالی فرجه تحقق نیافته است، روزی که قیام کربلا از برای آن بوده است. اسلام برای کربلا و برای خود نقشه ای طراحی کرده است، همچنین امام حسین و نیز تمامی ائمه و قبل از آنان وجود مبارک رسول الله صلی الله علیه و آله برای کربلا و احیای کربلا نقشه طراحی کرده اند. حضرت رسول اعظم و اهل بیت ایشان زنده نگه داشتن کربلا را طرح ریزی و اجرایی نموده اند، لکن تا چه اندازه ای؟ این اهتمام پیشین و زودهنگام قبل از حادثه ی کربلا و بعد از آن میزان احیاگری را نشان می دهد، بعد از ایشان اهتمام فقها و عرفايی که منزلت امام حسین را می دانند، متوجه این موضوع می شود. مطلب دیگر این است که آیا تمامی محبین امام حسین علیه السلام اهمیت این موضوع را درک کرده اند تا بگویند ” به خدا قسم هرگز حسین را فراموش نمی کنیم“. به راستی اگر با فکر کردن هم این موضوع را درنیافتهاند، فطرت پاکشان و بلکه هر فطرتی که بر صفای اول خود باقیست الهام بخش این موضوع است. ممکن است که فطرت از پروردگار خود، اولیای الهی جدا شود و تفکر در ان صورت تا حدی سطحی شود اما اگر جان انسان زلال و فطرت پاک باشد و بر طهارت، بی آلایشی و صورت آسمانی و الهی خود باقی بماند، در ایمان خویش فریب نخواهد خورد. افرادی را در میان کسانی که به صید دریایی ، به زراعت، نجاری و غیره مشغولند می بینی که احدی نمی تواند آن ها را بخرد و در پیش او نصیب و بهره زیادی برای خود نمی بینند و البته دلیل این است که فطرت پاک آنان از اینکه عهد الهی را بفروشد و دیگری را بر او مقدم دارد ابا میکند. علم زیادی که صاحب آن دارای این چنین صفای فطرتی نباشد نجات نمی یابد و در مقابل علم کمی که صاحب آن از چنین پاکی فطرتی برخوردار است نجات می یابد، رضای الهی را کسب کرده و وارد بهشت می شود. اگر علم و پاکی فطرت با هم جمع شوند این در واقع نور علی نور است و صاحب آن دو از اولیاء الهی و از متقربان خاص اوست. مدرسه احياگری کربلا را رسول الله و اهل بیتش علیهم السلام بنا نمودند و این خود توجه مسلمانان را به این موضوع جلب می کند و آن ها را بر آن میدارد که بر قضیه احیاگری پافشاری کنند و سختیها، خستگی ها و فداکاری را در این راه بپذیرند همانگونه که یاوران ابی عبدالله الحسین بزرگترین صعوبت ها را در راه قیام او به جان خریدند. چیز دیگری که قبلا به آن اشاره کردم وجود دشمنی با احیاگری کربلا، وجود کینه عملی و دشمنی ورزی و وجود سیاست های منافی عدل حسینی و پایداری او در راه هدایت اسلام است. این امور در کنار هم آتش شوق و ایمان را برای احیای یاد قیام امام حسین علیه السلام برافروخته می كند. اگر کلامم را طولانی کردم دو مطلب کوتاه نیز وجود دارد: 1-امت ما در محرم این سالها: ما در محرم این سال ها و با اینکه امتی منتسب به اسلام هستیم با تاسف فراوان به طور واضح و بیّن قسمت قسمت شده ایم و اميدواریم که این چند دستگی زیاد طول نکشد؛ خوب دسته اول جبههی عادی سازی روابط با دشمن به رهبری آمریکا استمن بر رهبری آمریکا تاکید می کنم، این مساله عادی سازی به رهبری یک یا دو و سه حکومت اسلامی نیست بلکه به رهبری سه گانهی آمریکا، صهیونیسم معاند و یهودیت منحرف است_ و در مقابل جبهه مقاومت است، همان مستضعفین این امت، آگاهان و مخلصین آن، کسانی که ارزش اسلام را شناخته اند و چیزی را که هم تراز آن باشد یا در نگاهشان احتفاظ بر آن اهم از ضربه به اسلام باشد وجود ندارد، این دومین جبهه است.
جنگ امروز همان جنگ دیروز است، و امتحان امروز امت همان امتحان دیروز است، حرام است بر امت که فرصت پیروزی را بار دیگر به یزید آمریکایی، صهیونیستی، یهودی بدهد، یزید هنوز هم هست و یزید زمان در بدترین صورت در وجود آمریکایی و صهیونیستی و یهودی معاند پدیدار شده است. حرام است كه امت فرصت پیروزی را به اين وجود خبیث به ضرر مقاومت، اسلام، قرآن و انسانیت و نیز به ضرر وجود و ارزش خود امت بدهد.
اما کلامی دیگر:
2-بحرین در محرم این سال ها:
جنگ سیاسی و امنیتی ضد احیای یاد عاشورا در این سال ها واضح است و شما و عالم اسلام و غیر اسلام نیازی به بیان تفاصیل این جنگ ندارد، و اینکه چقدر سختی و مشقت، اذیت، ترس و خسارت را اين جنگ و تعدی بر عاشورای حسینی در بحرین عزیز وارد نموده است.
سوال اين است: آیا ریشه این جنگ امری مذهبی است؟
ممکن است که چیزی از آن نیز دخیل باشد اما در نظرم این مساله اصلی نیست. البته مقداری از طبیعت آن وجود دارد اما اصل جنگ نیست.
سرمنشأ این جنگ ظالمانه ضد پرچم امام حسین علیه السلام، عزاداری او، مداح و خطیب مجلس، هیئت اداره کنندگان و هر شأنی از شؤون احیای عاشورا، سببش دورتر از یک حالت روانی مذهبی است.
حكومت بحرين در ظاهر سیاستش، همانطور که شیعه را چند دسته کردهاند، اهل تسنن را نیز متفرق کردهاند و همانطونه كه آزادی دینی را بر شیعه تنگ کرده اند بر اهل سنت نیز تنگ گرفته اند، بله ممکن است که تمام درها را برای اهل سنت هنگامی که به سیاست های او ضرری نزند باز کند اما به محض اینکه از یک عالم، مدرسه، موسسه یا فعالیتی احساس حتی ضعیفی شود که او مقابل سیاست حکومت چیزی را دنبال می کند قضیه متفاوت می شود مثلا اگر اهل سنت را به لزوم تبعیت حکم اسلامی متقاعد کند يا به آن ها اعتقاد به افضلیت حکم اسلام بدهد یا در رسیدن امت هرچند از راه آرام و صلح آمیز به آن حکم نماید، در این زمان است که سیاست این حكومت قیامت به پا میکند و از پای نمی نشیند و البته در اینجاست که شرایط کامل از جانب حکومت برای در آغوش گرفتن شیعیانی که این گرایش را ندارند و ياری خواستن از آنان ضد اهل سنت به وجود می آید. این امری بسیار واضح است.
ببین آیا انگیزه ای سنی مذهبی برای حکومت وجود دارد که آنان را به دشمنی با شیعه در احیای یاد ابی عبدالله الحسین علیه السلام وا میدارد. برای تو مثالی که آن را نقض كند و تماما معارض آن است ذکر میکنم، تا معلوم شود این نوع انگیزه وجود ندارد.
آیا هم جنس بازی نقطه اشتراکی با مذهب اهل سنت دارد؟ آیا جهت دهی آینده کشور یعنی پسران و دختران هیجده ساله بر طریقه آمریکایی، برای هدف آمریکایی، برای اخلاق و فروپاشی آمریکایی با مذهب اهل سنت اشتراکی دارد. آیا کسی که حکم اهل سنت و پیروزی اساسیات این مذهب را بخواهد کشور را به این سو می برد؟
این مساله، اینکه انگیزه حکومت در جنگ با عوامل احیای عاشورا انگیزه ای مذهبی سنی است را تکذیب می کند، بلکه انگیزه، انگیزه ای سیاسی است که در آن به طور عمومی تمامی مناطق عرب نشین خلیجی، تمام کشتی های فکری و اخلاقی غرب زدگی و خودرهاکردگی در آغوش سکولاریستی آنمگر سیاست دموکراسیشدر آن مشترکند. در واقع اینکه هر چیزی از غرب مقبول بوده و دنبال آن بگردیم و در پی آن بیفتیم.
بله در اين ميان يك كرسي و تخت را مي خواهيم و نه هر تختي را، تخت پادشاهی وراثتی را با تمام اختیارات موجود آن. البته چون دموکراسی با وجود اینکه از غرب است شايد بر نوعي از اختيارات آن تخت تاثیر منفی بگذارد با آن مخالفت می کنیم، اما وجود بقیه آثار تمدن مادی گرایانه غربی را در جبهه عادی سازی روابط به راحتی می بینید که در حقیقت حرکتی در جهت عکس و پشت به اسلام بوده و رو به مادی گرایی غربی است.
باید دقت شود که این وضع بحرانی سیاست در برخورد با حسین علیه السلام در وجدان و فکر شیعه و در تعامل او در روابط با برادران اهل سنت منعکس نشود همانطور که لازم است از برادران اهل سنت فریب این موضوع را نخورند و در جهت ایجاد دشمنی بین شیعه و سنی عمل نکند.
و الان ما یا با حسین هستیم یا با غیر او، این کلام را بگویید: “با شماییم با شما نه با دشمنانتان”
با حسین، با شهید، با خون های شهدا، با سرهای بریده شده در کربلا، با یتیمان کربلا، با بیوگان کربلا، با سیر جهادی و حسینی که تا قیام حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف استمرار دارد، هیهات هیهات منا الذلة.
أبد والله ما ننسى حسيناه..
أبد والله ما ننسى خطّ الحسين..
أبد والله ما ننسى يتامى الحسين..
أبد والله ما ننسى أرامل الحسين..
به خىا قسم تا ابد حسین را فراموش نمی کنیم
عزم خود را در اسلامتان جزم کنید و با وجود حتی کمترین توان پاسخ گویی، تسلیم دست هایی که اسلام را بازیچه قرار می دهند نشوید.
لبيك يا إسلام..
لبيك يا إسلام..
لبيك يا حُسين..
والحمدُ لله رَبِّ العالمين.