متن سخنرانى آيت الله «شيخ عيسى قاسم» با عنوان “ذلت تسليم و خيانت به اهداف اسلامى” 19 نوامبر 2020
متن سخنرانی آیت الله «شیخ عیسی قاسم» با عنوان “سازش تحمیلی و سازش ممتنع” در نشست “ذلت تسلیم و خیانت به اهداف اسلامی” که در تاریخ 19 نوامبر 2020 / 30 آبان 1399 با همت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم برگزار شد:
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر برادران محترم، بزرگواران جامعه مدرسین شهر قم، شهر قلعه ایمان، سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
سلام بر امت با ایمان، امت قیام و جهاد و صلح، سلام بر امت اسلامی مبارک ما.
سخنان مختصر و متواضعانه خود را تحت عنوان “سازش تحمیلی و سازش ممتنع” به حضورتان ارائه میکنم:
ملتهای عربی مسلمانی که حکومتهایشان روابط خود را با دشمن صهیونیستی عادی سازی کردهاند، از دولتهایشان نسبت به نتایج فاجعه باری که این عادی سازی شوم برای ملتها و امت ما به دنبال دارد و از اهداف خبیثانه و خطرناکی که مهندس صهیونیستی – آمریکایی این فرایند مد نظر قرار داده بود، آگاهتر نیستند و قبول ورود به ننگ خدمت به این پروژه، از طرف همین حکومت ها صادر شد.
هدف اصلی از این اقدام شوم، وارد آوردن ضربات دردناک به بیداری امت و نهضت و مقاومت آن و بازگرداندن امت اسلامی به عقب در مسیر طولانیای است که در راه بیداری، نهضت و اصرار بر مقاومت و استقلال بدان رسیده است.
دولتهای عربی که روابط خود را با صهیونیستها عادی سازی کردهاند، میدانند که این امر، چه آسیب بزرگی به وجدان امت اسلامی وارد میآورد و از سطح چالشی که برای بقا، استقلال و هویت آن ایجاد میکند، آگاهند.
اما مشکل کار اینجاست که این اقدام دولتهای عربی به معنی اقدام برای ضربه زدن به اراده امت اسلام و دشمنی آشکار با آن است.
اگر در فکر، روش، احساس، اهداف و منافع، بین این دولتها و ملتهایشان جدایی نمیافتاد و اگر این ملتها به حاشیه رانده نمیشده و در میان آنها خلل ایجاد نمیکردند و اگر مورد توجه قرار میگرفتند و به خواستههاشان با سرعت توجه میشد به طوری که میتوانست مانع از این عادی سازی شود، یا مانع از پیشرفت آن یا حتی تثبیت آن و یا حتی نوشتن توافق آن روی ورقه شود، و همچنین اگر برای مقابله با تنهاییشان بر دشمن امت تکیه نمی کردند، این اقدام به سرانجام نمیرسید. (1)
با وجود مخالفت امت اسلامی با عادی سازی روابط با دشمن صهیونیستی و حتی ورود به مذاکره با آن، اما این امر که بین تعدادی از کشورهای عربی و دشمن صهیونیستی در دایره سیاست رسمی و روابط دوجانبه و پروژههای مشترک اتفاق افتاد، بر امت تحمیل شد.
دولتهای دیکتاتوری با مراکز قدرت و تصمیمگیری که در اختیار دارند، میتوانند برای عادی سازی روابط خود در این سطح، خواست ملت را زیر پا بگذارند و هیچ توجهی به آن ننمایند.
اما در معنای گسترده عادی سازی روابط و در سطح ملتها، دولتهایی که دست به این اقدام زدهاند، چه اینکه پس از رسیدن به مقصود، تعدادشان ثابت مانده باشد یا اینکه افزایش یافته باشد، نمیتوانند خود را با استفاده از زور به ملتهایشان تحمیل کنند و با نادیده گرفتن خواسته ملتهایشان و امت عربی و اسلامی، به صورت خودسرانه، تصمیمهای خود را به اجرا بگذارند. (2)
دولتهایی که رابطه خود را با دشمن صهیونیستی عادی سازی میکنند، ابزارهایی در اختیار دارند تا با فعال سازی آن، ولو به صورت تدریجی، ملتهایشان را وارد فرایند عادی سازی و حمایت از ائتلاف شیطان و ذوب شدن در آن سازند.
این دولتها پول، نیرو، دستگاههای اطلاعاتی، عالمان درباری و رسانههایی دارند که استاد وارونه کردن واقعیتها و به غفلت کشاندن مردم و تزیین باطل و ابزاری برای ترساندن و تهدید و تشویق هستند، به طوری که به چشم امکانی برای تغییر افکار عمومی به نفع جنایت عادی سازی روابط و دور زدن تفکر ملتهایشان، و امت اسلامی و وجدان آن و سست کردن اراده آن در برابر این جنایت و جا زدن این جنایت در افکار عمومی به جای دلاوری و خیانت به جای امانت مینگرند.
اما با اینکه دولتها به این ابزارها غره شدند، باز هم این ابزارها از قدرت کافی برای ایستادگی در برابر مقاومت یکپارچه در برابر فرایند عادی سازی روابط به عنوان یک خیانت برخوردار نیست، خیانتی که علمای واقعی امت، روی عنوان آن اتفاق نظر دارند و همه نیروهای نخبه و شایسته و فعال در عرصه عربی و اسلامی که به حق، به این امت تعلق دارند، آن را میپذیرند و این نیروها باید خوب بدانند که اقدام هر یک از کشورهای امت اسلامی به عادی سازی روابط خود با رژیم صهیونیستی و پذیرش آن توسط ملت، به معنی آغازی خطرناک برای سکنا دادن همه امت اسلامی در این مسیر است و شکست دادن آن در بعد مادی و بعد خطرناکتر از آن، یعنی بعد معنوی و نابودی آن در سطح جهانی است (3).
اقدامات مقاومتی در صفهای پیشگام و خط مقدم و مقاومت امت، به صورت مستقیم ایجاب کننده ورود به همه انواع نبردها و نیز مقاومت در برابر عادی سازی روابط به معنای خیز بلند دشمن صهیونیستی برای نبرد در همه سطوح، برای نابودی امت عربی و اسلامی و از بین بردن نشانههای آن است.
این، یک خیز مادی و تمدنی صهیونیستی از درگاه نظامهای عربی است که برای خود، اینطور خواستند که در مسیر خدمت به اهداف آمریکایی و صهیونیستی گام بردارند که هدف آنها، به شکست کشاندن دو ملت عربی و اسلامی است.
اما امت اسلامی، با اعتبارهای مادی ومعنوی گستردهای که در اختیار دارد و با سابقه تمدنی اسلامی عظیم و عزم ایمانیای که در خود دارد که طوفانهای بزرگ و امواج بلاها نمیتوانند آن را متزلزل سازند و با هوشیاری غفلت ناپذیری که دارد، حتما میتواند به متجاوزان بفهماند که قدرت برتر و سختتر است و هرگز شکست خورده میدان را ترک نخواهد کرد و اصرار دارد که پیروز میدان باشد.
با اقدامات مقاوم، صبورانه و پایداری پیشگامان امت اسلامی و خطوط مقدم آن در تمامی میدانهای مقاومتی انجام دادند، باید هوشیاری امت عربی را در تمامی کشورهای عربی و اسلامی تحریک و برای بازیابی ارزش وابستگیهای دینی در آنها و صیقل دادن به اراده انقلابیشان برای رد دشمنیها از امت اسلامی تلاش کرد. همانا مردم امت اسلامی، منبع بخشندگی مدام از از طریق نجات و بازیابی کرامت امت و محقق ساختن فردای مورد نظر برای آن است.
و هیچ چیز مانند یک ندای اسلامی، هرچند که فراخوانی برای ورود به طولانیترین، سختترین و فداکارانهترین نبردها باشد، نمیتواند به داد اسلام برسند و خواسته آن را برآورد و روحیه بخشش و اقدام را در آن برانگیزاند.
البته هیچ تضمینی برای عدم بازگشت و فرار از هر گونه نبرد با باطل وجود ندارد، همانگونه که وقتی آغاز حرکت برای نبرد، برای دفاع از اسلام و نجات آن و نجات امت اسلامی، از سوی مسلمانان باشد.
پیشتر گفتیم که دولتها، سلاحهای متنوعی دارند که میتوانند برای سرکوب ملت یا فریفتن و نیرنگ زدن به آنها و ضعیف ساختن اراده و از هم پاشانیدن عناصرشان و تسلیم ساختن و به زانو در آوردن آنها در برابر سیاستهایشان از آن استفاده کنند.
اما همه این سلاحهای متنوع هم نمیتوانند به تنهایی هدف این دولتها را محقق سازند و علاوه بر این سلاحها، دولتها برای رسیدن به اهدافشان، نیاز دارند که جامعه هدف – که ملتهای امت اسلامی هستند – از هویتی برخوردار نباشند که حاضر نباشند آن را بفروشند و بر آن اصرار ورزند، در حالی که شرایط کنونی امت اسلامی، ملتهای اسلامی و مردان و زنان مسلمان بر خلاف این وضعیت است، مردان و زنانی که اسلام را به اندازه خود شناختند و بر سفرههای اندیشهای و معنوی آن پرورش یافتند و مواهب بزرگ اسلام ایمانی راسخ، ارادهای نیکو، قوی و فولادی در آنها ساخت و ترس از سربازان شیطان را از دلشان بیرون کرد و با اعتماد به خداوند، آنها را یاری داد و فداکاری در راه خدا را به خواسته عزیز و کریمانهای در نزد آنها تبدیل ساخت که به دنبال آن دوانند.
اگر جماعتی از این امت، غیر از کسانی که خود را به شیطان فروختند و به دشمنان اسلام تبدیل شدند هرچند که ظاهرا کلامشان اسلامی باشد، در معرض ناراستیهایی از تربیت جاهلی قرار بگیرند که ترس، جهل، گمراهی و فقر را به دست سیاست ظالمانهای را که از خودشان صادر میگردد، بر آنها اعمال کند، اما این جماعتها از اندیشه اسلامی بهرههایی دارند که اجازه نمیدهد در هنگام تقاطعهای بزرگ و روشن بین اسلام و غیر اسلام، آن دیگری را انتخاب کنند و هیچ امری را بر اسلام مقدم نمیدارند و از یاری آن دست نمیشویند و اگر لازم شد و رهبران شناخته شده به ایمان، صداقت، اخلاص و ذوب در راه خدا و ایثار که در صف اول حضور دارند، ندا دهند، در لبیک به آن، تأخیر نخواهند کرد.
واگر یاران مقاومت از تمامی مذاهب اسلامی، برای مقابله با جنایت عادی سازی روابط با دشمن صهیونیستی اتفاق نظر داشته باشند و در این مسیر حرکت کنند و ندای یاری خواهی را در میان امت سر دهند، حتما ملتها از پای نخواهند نشست.
ضمن اینکه اگر رهبران رسالت محور اعم از علما و غیر علما، تلاشهای خود را در راستای مبارزه با عادی سازی روابط و مقاومت در برابر آن به کار گیرند و امت اسلامی را در مسیر مقاومت به پیش ببرند، محال است که آرزوی کسانی که روابط خود را با دشمن صهیونیست عادی سازی کردهاند، مبنی بر اینکه امت اسلامی مسئله عادی سازی روابط با دشمن “اسرائیلی” را بپذیرند، یا در برابر آن تسلیم شوند یا کاری به کارش نداشته باشند و راهش را باز گذارند، محقق شود.
به عنوان پیوست به این سخنان، دو سؤال در اینجا متوجه عالمان درباری است:
1. همکاری امنیتی بین صهیونیسم و دولتهای عربی که از سوی خود، روابط خود را با آن عادی سازی کردهاند، چه معنایی بیشتر از جاسوسی در این کشورها به نفع دشمن صهیونیستی راجع به اسرار مؤثر شخصیتها، احزاب و دولتهای عربی و اسلامی در راستای خدمت به امنیت رژیم صهیونیستی در منطقه و افزایش قدرت آن و تثبیت سلطه آن و از بین بردن وجود اسلام میتواند داشته باشد؟
2. نزدیکی فرهنگی، بر چه مبنایی میتواند بنا شود؟ آیا بر مبنای کنار گذاشتن اسلام، یهودیت و صهیونیسم توسط طرفین؟ یا بر اساس کوتاه آمدن اسلام در برابر یهودیت تحریف شده و صهیونیسم؟ یا بر پایه کوتاه آمدنهای جزئی از سوی هر دو طرف؟ و یا بر اساس امتیاز دادن صهیونیسم و یهودیت به اسلام؟ آیا کسی احتمال میدهد که صهیونیسم و آمریکا، برای عادی سازی روابط با کشورهای عربی و اسلامی و ائتلاف با آنها نقشه کشیده باشند تا به نفع اسلام و امت اسلامی، از بخشی از فرهنگ خود صرف نظر کنند؟ آیا کسی از اسلام انتظار دارد که در هر مکان و زمان و با هر کسی، به نفع کلمه کفر کوتاه بیاید؟
بسم الله الرحمن الرحيم: قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ * لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ * وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ * وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ * لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ (4).
در پایان، آیا واعظان درباری معتقدند که عادی سازی روابط و ائتلافی که اینها، دستاوردهای آن است و در اظهارات طرفهای مختلف آمده است که هدف از این اقدام، دور ساختن خطر کشورهای اسلامی و گروههای مقاومت است و منظورشان از این سخن کشورها و گروههایی است که در برابر حمله به امت و دینش توسط رژیم صهیونیستی و حامیانش اعم از آمریکا و دیگران ایستادگی میکنند تا ملتها را به نور هدایت الهی رهنمون شوند و از قبضه طاغوت نجات بخشند… آیا این واعظان درباری معتقدند کسی که برای مقابله با این حضور سرشار از خیر برای امت، عزت، استقلال و سلامت دین آن، با کشورهای عربی وارد رابطه و ائتلاف شد، آیا این رابطه و ائتلاف، موجب دوستی با خداوند و پیامبرش و مؤمنان است؟ آیا روشن نیست که این، دوستی با دشمنان خدا و پیامبرش و مومنان است؟
والسلام على من اتّبع الهدى ورحمة الله وبركاته.
————
پی نوشت:
(1): عادی سازی روابط که شوکی بزرگ است و این دولتها خود را برای آن آماده کردند و به واسطه این عوامل و عوامل دیگر، زمینه تضعیف امت اسلامی و از بین بردن زیرساختهای آن را فراهم کردهاند.
(2): ارادت ملتها و امت اسلامی قویتر باقی خواهد ماند و عزم آن، قویتر از آن است که همه قدرتهای گردآمده در جبهه دشمن آن را بشکند.
(3): این مسئله خطرناک، و بسیار خطرناک است.
(4): سوره کافرون.