بيانه آيت الله شيخ عيسى قاسم : كاسه‌ى صبر، لبريز شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

كاسه‌ى صبر، لبريز شده است

از همان ابتدا آشکار بود و آزادگان امت اسلامی پیشاپیش و به یقین دریافته بودند که عادی‌سازی روابط با دشمن صهیونیست، نتایج خطرناک و فاجعه‌باری در پی دارد و شرّ آن، گریبانِ ملت‌های تحت‌سلطه‌ی این دولت‌ها را و در مرتبه‌ی دوم، سایر ملت‌های امت اسلام را خواهد گرفت.

اینک، نتایج دردناک این عادی‌سازی به سرعت و به صورت پی‌درپی در حال آشکار شدن است. ذلّت و زبونی دولت‌هایی که در برابر دشمن صهونیست، دست به عادی‌سازی روابط زده‌اند، در همین مدت اندکی که از امضای قرارداد ننگ و خیانت گذشته است، به وضوح در برابر دیدگان همه قرار گرفته است؛ قراردادی که می‌کوشند آن را بر ملت‌ها نیز تحمیل کنند. این ذلّت، یکی از آن نتایج ناگوار است. آن‌ها با این توافق می‌خواهند روحیه‌ی عزّت، سربلندی، استقلال و ایمان به روح رهبری و پیش‌رو بودن را در امت ما از بین ببرند و او را وادار کنند در برابر رژیمی که یکی از دشمن‌ترین دشمنانِ خدا و امّت و انسانیت است، سر تسلیم فرود آورند.

توافق‌کنندگان سابق و جدید، پیشاپیش برای عادی‌سازی روابط مسابقه گذاشته‌اند و برای تقرّب جستن به دشمن صهیونیست و مَجیزخوانی او به رقابتی جدّی پرداخته‌اند؛ دشمنی که هنوز هم گمراه، ستم‌کار، غارت‌گر، متجاوز و عداوت‌پیشه است.

اینک برای اظهار عملی اخلاص و دل‌دادگی به بزرگ‌ترین توافق بردگی ـ که مربوط به قضیه‌ی عادی‌سازی روابط و به ثمر نشاندن اهداف آن است و هم ترامپ امریکایی و هم نتانیاهوی صهیونیست بدان امید بسته‌اند ـ رقابت در گرفته است. عادی‌سازانِ تازه‌ به میدان آمده با چنان شوق زائدالوصفی می‌کوشند روابط خود با دشمن را مستحکم و مؤکّد کنند که گویا آرزوی بزرگ و غنیمت عظیمشان ـ که نباید در مورد آن هیچ کوتاهی‌ای صورت بگیرد ـ همین بوده است!

کار این عادی‌سازان به جایی رسیده که هر یک می‌کوشد جایگاه بردگی و عبودیت ممتازی نسبت به دیگران در برابر دشمن صهیونیست برای خود دست و پا کند تا بیشترین اعتماد او را به دست آورد.

این رقابت پست، کثیف و خجالت‌آور ـ البته برای آنان که خجالت را می‌فهمند ـ زمینه‌ای دارد که البته ناشی از اندیشه و مکتب نیست؛ بلکه برخاسته از روحیه‌ای خاص است. و آن این‌که اینان از امت خود بریده و باور کرده‌اند که مقدّرات آنان با اراده‌ی امریکا و صهیونیسم رقم می‌خورد و سرنوشت ایشان به دست آنان است. اینان معتقدند خشنودی آقای امریکایی‌شان در گرو خشنودی رژیم صهیونیستیِ اشغال‌گرِ فلسطین است؛ رژیمی که سیاست‌های امریکا بر این قرار گرفته که او آقای این منطقه و دارای قدرت بلامنازع در آن باشد و بر تمام دولت‌ها و ملت‌ها سیطره‌ی کامل داشته، اراده و تصمیم او در حق همه نافذ باشد.

اینان پس از این‌که مدتی به امت خود رجوع کرده بودند، دوباره آن را طلاق دادند و قدرت خدای عزوجل را از یاد بردند و به کسانی مشغول شدند که حتی سود و زیان و حیات و مرگ و رستاخیز خودشان را نیز نمی‌توانند به دست داشته باشند؛ کسانی که تمام امکاناتشان به دست تکوین در اختیار ایشان قرار گرفته است، بدون این‌که پروردگارشان به آنان اجازه‌ی این تصرّفات را داده باشد و البته جز تا زمانی که خداوند بخواهد، این امکانات در دست ایشان نخواهد ماند.

کسانی که وجود خود را منحصر در مقام و منصبشان می‌بینند و باور دارند که جز این منصب، هیچ نیستند و می‌پندارند کرسی حکومتشان جز با اظهار عبودیت و بندگی در برابر کسانی که در نظرشان برتر و قوی‌ترند، پایدار نمی‌ماند، به آسانی تن به این بندگی می‌دهند و با تمام توان می‌کوشند این بندگی را ابراز کنند و در آن مخلص و راستین باشند.

از همین رو، دلهره‌ی آنان از رقیبانشان ـ چه دور و چه نزدیک، چه داخل یک کشور و چه در سایر کشورها ـ که خود نیز در زمره‌ی عادی‌سازان روابط هستند، بر اثر همان روحیه‌ای که آنان را به این عادی‌سازی کشانده است، دقیقاً به اندازه‌ی دلهره‌ی آنان از مقاومت‌کنندگان امّت است که ایشان را دشمن خود می‌پندارند. برای همین، می‌کوشند هر چه بیش‌تر به امریکا و رژیم صهیونیستی پناه ببرند و بیش‌تر مجیز آنان را بگویند تا در تملّق‌گویی و اظهار بندگی، گوی سبقت را از سایر رقیبان بربایند و بهره‌ی بیش‌تری از مناصب یا پایداری منصب‌های موجود داشته باشند.

این بسیار خطرناک است که هیچ رییس‌جمهور و پادشاه و شاهزاده و نخست‌وزیر و حتی پایین‌تر از آن در دایره‌ی عادی‌سازان باقی نمانَد، مگر این‌که شدیداً احساس کند باید برای ابراز تولّی به رژیم صهیونیستی با دیگران مسابقه بگذارد تا بتواند منصبی به دست آورد یا آن را حفظ کند.

آن وقت، معیار اصلیِ آقای منطقه و پیشوای عادی‌سازی برای این‌که کسی در دایره‌ی عادی‌سازان شایستگی منصبی را داشته باشد، رییس‌جمهور بودن یا پادشاه بودن یا نخست‌وزیر بودنِ او نخواهد بود؛ بلکه باید نماینده‌ی گوش‌به‌فرمان این رژیم در آن حکومت و منصب باشد.

و دیگر حرف‌شنویِ شاهزاده‌ای از شاهزاده‌ی دیگر، یا پادشاهی از پادشاه یا رییس‌جمهور دیگر، یا رییس‌جمهوری از پادشاه دیگر و پاسخ مثبت به درخواست او، تنها در یک صورت واقع خواهد شد و آن این‌که این درخواست، با آن‌چه که رژیم صهیونیستِ اشغال‌گرِ فلسطین می‌خواهد، هماهنگ و هم‌ساز شده باشد.

البته هرگز گمان نمی‌رود که مردمان عادی در امت اسلام ـ تا چه رسد به نخبگان آن ـ به چنین ذلت و پستی‌ای ـ که با ترکیب فکری و شخصیتی ایشان در تعارض است ـ تن در دهند یا بیش از این درباره‌ی مقاومت محکم و بی‌سابقه در برابر این قضیه، خویشتن‌داری کنند. چرا که دیگر در برابر قضیه‌ای که منجر به نابودی امت و سقوط آن تا بدین حد می‌شود، صبر جایز نیست.

عیسی احمد قاسم

1 دسامبر 2020

زر الذهاب إلى الأعلى